info@pav.legal
۰۲۱-۲۸۱۱۱۰۱۲
مفهوم انتقال حق کسب و پیشه تجارت در ماده ۱۹ قانون روابط موجر و مستاجر قانون سال ۱۳۵۶
مفهوم انتقال حق کسب و پیشه تجارت در ماده ۱۹ قانون روابط موجر و مستاجر قانون سال ۱۳۵۶

چکیده 


حق سرقفلی و حق کسب یا پیشه یا تجارت،از تاسیس های حقوقی رایج در حقوق موضوعه ایران است که در خصوص وحدت یا دوگانگی آن هم در دکترین و هم در رویه قضایی اختلاف نظر وجود دارد و به نظر می رسد این امر ناشی از عدم تبیین ماهیت و طبیعت حقوقی این حق است اولین قانون در زمینه سرقفلی قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۳۹ بود و قانون سال ۱۳۵۶ جدی تر حق کسب و پیشه بررسی شد و علیرغم قانون ۱۳۷۶ و ملغی شدن مقررات مغایر هنوز هم اجاره های منعقده سابق حتی درصورت تمدید یا تجدید قابلیت اجرا دارد کلیه روابط استیجاری مهم هستند لیکن روابط استیجاری تجاری با توجه به اثرات اقتصادی و اجتماعی اهمیت ویژه ای دارد قانون ۱۳۷۶ حق کسب و پیشه را ملغی و سرقفلی را به به شکل فقهی جایگزین کسب و پیشه و تجارت کرد ولی قانون ۷۶ خیلی ابهام دارد سرقفلی زاده عرف است و حتی وجود سرقفلی در عرف علت اصلی آن پیش بینی آن در قانون بوده است در تولد سرقفلی عرف بیشتر از قانون دخیل بوده است در این نوشتار به انتقال حق کسب و پیشه تجارت موضوع ماده ۱۹ قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال ۱۳۵۶پرداخته می شود. 

مقدمه 

مفهوم لغوی سرقفلی در فرهنگ فارسی معین به “حقی که بازرگان و کاسب نسبت به محلی پیدا میکند به جهت تقدم در اجاره ،شهرت،جمع آوری مشتری و غیره”تعریف شده است.که این تعریف با کسب و پیشه مطابقت دارد. مرحوم ناظم الاطباءدر فرهنگ نفیسی ذیل کلمه مذکور آورده است:وجهی که از کرایه دار خانه و دکان علاوه بر کرایه دریافت کنند و آن مزد کشیدن قفل است و داخل کرایه نیست. در فرهنگ عمید گفته شده:سرقفلی را شخصی به شخص دیگری می دهد تا خانه یا دکان را که در اجاره دارد به وی واگذار کند 

تعریف حق کسب و پیشه و تجارت 


از نامش پیداست ناشی از فعالیت و مشهوریت تاجر است عده ای حق کسب و پیشه را با سرقفلی مفهوم واحدی قائل شده اند.حق تقدم در اجاره یکی از تبعات وجودی حق کسب و پیشه است که با توجه به زحمتی که مستاجر در جمع آوری مشتری و ایجاد رونق تجاری ملک کشیده عرفا می تواند در اجاره کردن محل مقدم بر دیگران باشد .برخی اعتقاد به شرعی بودن سرقفلی دارند.سرقفلی و حق کسب و پیشه علاوه بر تفاوت شباهتی هم دارد ولی قانون ۱۳۷۶با پیش بینی سرقفلی هر گونه اخذ وجهی خارج از مقررات قانون طبق ماده ۱۰ قانون مدنی با فقهاءمشابهت دارد. سرقفلی از اول اجاره به محض، اتمام ساخت و ساز مکان تجاری وجود دارد حتی می نویسند سرقفلی این ملک به فروش می رسد حق کسب و پیشه تجارت بدوا وجود ندارد تدریجی با فعالیت مستاجر حاصل میشود. 

در بدو امر اسقاط سرقفلی ایرادی ندارد ولی در بدو امر اسقاط کسب و پیشه و تجارت اسقاط ما لم یجب است و هنوز به وجود نیامده است و مبنای سرقفلی ناشی از پرداخت مبلغ در اول اجاره است،مبنای کسب و پیشه تجارت مبتنی به حسن شهرت و جمع آوری مشتری و رونق است،حتی اگر مکان تجاری بدون دریافت سرقفلی اجاره شود ولی مستاجر بعد از اتمام مدت ممکن است کسب و پیشه داشته باشد ،میزان حق سرقفلی به موقعیت و کیفیت بنا ارتباط دارد و میزان حق کسب و پیشه و تجارت به تعداد مشتری و کسب و رونق کسب و کار ارتباط دارد. در بحث انتقال حق کسب و پیشه و تجارت چند بحث را بررسی خواهیم کرد (انواع انتقال،معنا و مفهوم انتقال، شرایط انتقال حق کسب، اشکال مختلف انتقال کسب و پیشه، آثار حق کسب و پیشه( انتقال حق کسب و پیشه و تجارت اصول کلی و ماده ۴۷۴ قانون مدنی در خصوص منافع عین مستاجره قابل انتقال بودن آن است مگر عدم انتقال شرط شده باشد ولی در قانون ۵۶ماده ۴۷۴وارونه شده است در ماده ۱۰ قانون ۵۶ مستاجر نمی تواند منافع مورد اجاره را کلاً یا جزئاً به نحو اشاعه به غیر انتقال دهد یا واگذار نماید مگر اینکه کتبا این اختیارات را به او داده باشند معنای انتقال در قانون روابط موجر و مستاجر به شدت گسترده است سئوالی که پیش می آید این است که آیا برخی واگذاری ها مثل واگذاری حق کسب و پیشه توسط یک شرکت به شرکا دیگر انتقال مورد نظر قانون محسوب می شود یا خیرلازم است مفهوم غیر درماده ۱۹ و بند ۲ ماده ۱۴ قانون ۵۶ روشن شود. 

معنا و مفهوم انتقال 

قانون سال۵۶ معنای گسترده ای دارد به طوری که صرفا واگذاری منافع یا حق کسب و پیشه به وسیله سند عادی و رسمی را شامل نمی شود بلکه در قانون مورد نظر ،انتقال به معنای واگذاری عملی عین مستاجره به شخص دیگری غیر از مستاجر و استفاده با لفعل فرد دیگر از عین مستاجره می باشد در این میان عنوان و قالب حقوقی واگذاری موثر در مقام نیست آن چه اهمیت دارد. 

استیفاءمنفعت از عین مستاجره توسط فردی غیر از مستاجر می باشد ،شق دوم ماده ۱۴ قانون ۵۶ در صورتی که عین مستاجره به منظور کسب و پیشه یا تجارت خود مستاجر اجاره داده شده مستاجر آن را به عناوینی از قبیل وکالت یا نمایندگی و …به غیر واگذارکند بدون اینکه طبق ماده ۱۹ این قانون با مستاجر الحق اجاره تنظیم شده باشد صراحت ماده ۱۴قانون سال۵۶ مبین آن است که انتقال هر عملی را شامل می شود باعث استفاده عملی فردی غیر از مستاجر از عین مستاجره گردد ماده ۱۹ قانون۵۶ انتقال درمعنای محدود خود،یعنی صرف واگذاری منافع یا حق کسب و پیشه چه با سند عادی چه سند رسمی است در حالیکه بند ۲ ماده ۱۴ و جمع آن با ماده ۱۹ مقصود از انتقال در ماده ۱۹ مورد بحث همان معنای گسترده وسیع آن می‌با‌شد. 

آیا واگذاری قسمتی از منافع یا شریک شدن مستاجر با فرد دیگر در منافع نیز مشمول انتقال خواهد شد یا خیر؟ با توجه به معنای وسیع انتقال در قانون روابط موجر و مستاجر که واگذاری به صورت وکالت، نمایندگی را تحت شمول قرار می دهد انتقال به هر اندازه که باشد برای مالک عین ایجاد مسئولیت اضافه می کند لذا در شمول ماده ۱۹ قانون ۵۶ بر چنین انتقالاتی با وجود سایر شرایط تردیدی نیست.مفهوم انتقال به غیر یعنی هر فردی غیر از مستاجر و مالک در رابطه استیجاری غیر محسوب میشود .با این وصف با انتقال منافع یا حق کسب و پیشه به هر شخص غیر از مالک ملک ،عمل حقوقی انتقال واقع می گردد مناقشه در مواردی ظاهر میشود که ملک تجاری دارای چند مستاجر بوده و حق کسب و پیشه تجارت متعلق به افراد متعددی باشد آیا مستاجرین یک ملک که در منافع و حق کسب و پیشه آن شراکت دارند نسبت به هم غیر محسوب می شوند یعنی با واگذاری حق کسب و پیشه و تجارت توسط یکی از آنها به دیگران انتقال به غیر تحقق خواهد یافت در اینجا اختلاف نظر وجود دارد. 

اکثریت قضات چنین واگذاری را انتقال به غیر نمی دانند حسب مستفاد از مفهوم و منطوق بند ۲ ماده ۱۴ قانون ۵۶ تخلف از شرط سلب انتقال به غیر وقتی مصداق دارد که مورد اجاره از طرف مستاجر به متصرفی که شخصیت وی در عقد اجاره ملحوظ نبوده در تحقق آن مدخلیت و در عین مستاجره، حقوق استیجاری نداشته واگذار گردیده بنابراین در مواردی که مستاجر بین قدر السهم خود را به شریک خویش یعنی مستاجر دیگر که در ذرات مشاعی مستاجر تصرف استیجاری دارد منتقل نماید مرتکب تخلف از شرط سلب واگذاری نشده زیرا مستاجر دیگر که شخصیت وی مورد شناسایی موجر بوده غیر تلقی نمی شود تا انتقال قسمتی از منافع تخلف و مستوجب نصف سرقفلی شود. نظریه اقلیت واگذاری را انتقال به غیر دانسته است و یک نظر بینابینی هم وجود دارد که میگویند هرچند تخلف است ولی مستوجب تخلیه نیست . 

انتقال حق کسب و پیشه تجارت انتقال مستاجربا وجود مجوز میتواند به سه صورت باشد: 

۱-ممکن است انتقال بموجب شرایط موجود در اجاره نامه باشد.


۲ -انتقال با مجوز دادگاه 

۳-انتقال بااذن مالک 

انتقال بموجب شرایط موجود در اجاره نامه 

صدر ماده۱۹ قانون۵۶حاکی از آن است که مستاجر محل کسب و پیشه با وجود حق انتقال به غیر ،می تواند منافع مورد اجاره را انتقال دهدمستنبط از ماده فوق و تبصره ۲آن حق کسب و پیشه به مستاجر همان محل اختصاص داردو انتقال آن به مستاجر جدید فقط با تنظیم سند رسمی خواهد بود . در این ماده دو شرط برای تحقق انتقال به غیر لازم است 

الف-( انتقال برای همان شغل یا شغل مشابه باشد) 

مستاجر با وجود حق انتقال به غیر نمیتواند منافع عین مستاجره را برای مطلق مشاغل واگذار نماید ماده ۱۹ قانون ۵۶ در صورتی که مستاجر حق انتقال به غیر را داشته باشد می تواند برای همان شغل یا مشابه آن منافع مورد اجاره را با سند رسمی به دیگری انتقال دهد مگر اینکه در عقد اجاره شغل خاصی قید نشده باشد. 

ب-( انتقال فقط با سند رسمی باشد)

برای تحقق عمل حقوقی انتقال حق کسب و پیشه با وجود حق انتقال برای مستاجر مطابق قسمت اول ماده ۱۹ قانون سال ۵۶ وتبصره ۲ آن لازم است انتقال با سند رسمی باشد بنابراین اگر مستاجر دارای حق انتقال به غیر باشد و شرط شغل مشابه را نیز رعایت نماید ،اما سند انتقال رسمی نباشد انتقال صحیح نیست قانون منتقل الیه را در این مورد به عنوان مستاجر نمی شناسد .رسمی بودن سند انتقال شرط صحت محسوب می شود و تنظیم سند عادی برای انتقال موثر نخواهد بود. 

در صورت عدم رعایت چنین شرطی چه عواقبی در انتظار مستاجر و منتقل الیه است؟ به نظر می رسد تنظیم سند رسمی شرط صحت انتقال است و تا سند رسمی تنظیم نگردد انتقالی صورت نگرفته و از سوی دیگر ماده ۱۹ عقوبت عدم رعایت مقررات ماده فوق راتخلیه با نصف حق کسب و پیشه می داند تبصره ۱ ماده ۱۹ در موردی است که حق انتقال به غیر و جود ندارد در چنین حالتی درخواست تخلیه مسموع نخواهد شد اما با توجه به عدم صحت انتقال منتقل الیه از دید قانون و مالک، مستاجر محسوب نمی شود به عبارتی اگر انتقال با سند عادی باشد مجازات تبصره یک لحاظ نخواهد شد و بر چنین انتقالی نتیجه بار نمی شود. 

در این مورد میتوان به )رای شماره ۴۳۴شعبه ۴۴ دادگاه حقوقی دو تهران مورخ۵/۷/۱۳۶۷) وهمچنین )رای شماره ۷ شعبه۱۸۶ دادگاه عمومی تهران مورخ ۵/۱/۱۳۷۵)اشاره نمود. 

۲-انتقال با مجوز دادگاه باشد 

بر اساس ماده ۱۹ قانون ۵۶مستاجر با شرایطی می تواند از دادگاه درخواست صدور مجوز انتقال نماید، مستاجر در صورتی که حق انتقال به غیر داشته باشد با شرایطی می تواند حق کسب و پیشه خود را منتقل کند اما در صورتی که چنین حقی نداشته باشد با جمع شرایط می تواند از دادگاه درخواست صدور مجوز انتقال نماید مستفاد از ماده ۱۰ و ۱۹ قانون ۵۶ عدم قید حق انتقال در متن اجاره نامه به منزله سلب حق انتقال نمی باشد مستاجر با وجود دو شرط ذیل می تواند برای انتقال منا فع عین مستاجره به دادگاه مراجعه کند. 

۱-مالک برای انتقال به غیر راضی نباشد 

۲-مالک حاضر به پرداخت حق کسب و پیشه در مقابل تخلیه نباشد 

باید بگوییم اگر موجر راضی به انتقال منافع باشد یا در مقابل تخلیه عین مستاجره حق کسب و پیشه مستاجر را بپردازد نیازی برای مراجعه به دادگاه و کسب مجوز انتقال نخواهد بود بنابراین کسب مجوز زمانی معنا پیدا می کند که مالک به انتقال منافع یا پرداخت حق کسب و پیشه و تجارت راضی نباشد. 

۳-انتقال منافع و حق کسب و پیشه و تجارت با اذن مالک باشد 

از مفا ماده ۱۹ قانون سال ۵۶ چنین مستفاد می شود که مستاجر می تواند با وجود رضایت مالک عین مستاجره منافع آن را منتقل نماید و اگر مالک راضی باشد نیازی به مجوز دادگاه نیست. 

آیا شرط تبصره ۲ ماده ۱۹ در انتقالی که با رضایت مالک صورت می گیرد نیز لازم است یا خیر؟ به عبارتی آیا در انتقالی که با رضایت مالک محقق شده هم باید با سند رسمی باشد یا با سند عادی هم کفایت میکند؟ در این مورد در رویه قضایی اختلاف نظر وجود دارد.نظریه اکثریت قضات با توجه به ماده یک قانون روابط موجر و مستاجر که متصرف استیجاری ولو بدون سند رسمی 

نیز مشمول قانون ۱۳۵۶ است.مستاجر جدید قانونا مستحق سرقفلی است هر چند سند رسمی اجاره و انتقال سرقفلی نباشد علی هذا تبصره یک ماده ۱۹تنها در محدوده ماده ۱۹ کاربرد داشته و فقط در مورد این ماده قابل اعمال است و­لا غیر.یعنی اگر مستاجر محل کسب دارای حق انتقال به غیر باشد تنها بموجب سند رسمی می تواند منافع و سرقفلی ناشی از آن را به غیر واگذار کند و اگر حق انتقال به غیر به او تفویض نشده از دادگاه تحصیل اجازه کند باز برای انتقال باید سند رسمی تنظیم کند و الا بدون تنظیم سند رسمی انتقال این انتقال از حیث تعلق سرقفلی به مستاجر الحق معتبر نیست لذا در مواردی که انتقال با رضایت مالک صورت می گیرد 

تبصره ۲ ماده ۱۹ قابلیت اعمال نداشته و لزومی به تنظیم سند رسمی برای انتقال سرقفلی به مستاجر حق نیست و متصرف جدید،مستاجر و صاحب حقوق کسب و پیشه شناخته می شود طبق نظریه اکثریت تبصره ناظر بر ماده ۱۹ بوده و تنظیم سند رسمی در مواردتجویز دادگاه و وجود حق انتقال الزم است لذا در موارد انتقال با رضایت مالک نیازی به تنظیم سند رسمی نیست. 

 نظر اقلیت برای انتقال حق کسب و پیشه در هر صورت سند انتقال باید رسمی باشد در غیر این صورت انتقال معتبر نخواهد بود. 

نظردکتر زینالی: ایشون معتقدند نظر اکثریت موجه تر است اول تبصره دارای هیچ کدام از الفاظ عدم نیست حتی در صورت تفسیر عام از آن نمی توان چنین برداشتی را بر کل قانون و در نهایت هم هر گونه انتقال سرایت داد ثانیا قانونگذار به دلیل وضعیت ضعیف سواد میان مردم زمان تصویب این قانون تسریع در انجام این گونه اعمال حقوقی حتی اجاره شفاهی را پذیرفته و آثاربار می کند 

چگونه ممکن است در خصوص انتقال همان منافع چنان سختگیرباشد که سند عادی را نپذیرد. ثالثا رویه عملی و عرفی مرسوم بین مردم دلیل محکم دیگر بر اعتبار انتقال منافع با سند عادی است همان گونه که اکثر انتقالات مشمول ۵۶ باسند عادی با محتوای کاملا کوتاه و مختصر و بعضا پشت کاغذهای کاهی استفاده و معتبر بوده است .رابعا : گذشته از مباحث تئوریک روشی مرسوم و عملی انتقال حق کسب و پیشه مستاجر بعد از یافتن خریدار مناسب برای پرداخت مبلغی از حق کسب و پیشه به مالک که حق مالکانه نامیده می شود موافقت اورا برای انتقال جلب میکند در انتقال با سند عادی ممکن است جلب رضایت مالک بر عهده مستاجر یا منتقل الیه باشد اعالم رضایت مالک هم ممکن است به طرق مختلف صورت گیرد مثالذیل قولنامه ولی در صورتی که سند انتقال اولیه رسمی باشد اعالم رضایت هم رسمی خواهد بود مالک با حضور در دفتر خانه سند اجاره اولیه با ناقل را فسخ و اقدام به تنظیم اجاره 

نامه با مستاجر جدید می نماید و کنار این اجاره نامه بین مستاجر سابق و منتقل الیه سند رسمی مبنی بر واگذاری حق کسب و پیشه محل تنظیم می شود. 

نتیجه 

مطابق ماده ۱۹ قانون ۵۶ در صورتی که اجاره نامه رسمی باشد و شرط انتقال برای مستاجر قید شده وی می تواندانتقال حق کسب و پیشه تمام آن را از منتقل الیه بگیرد و اگر چنین شرطی برای مستاجر نباشد یا اجاره نامه در بین نباشد یا اجاره نامه غیر رسمی باشد و موجر راضی به انتقال نباشد در صورتی که خود خواهان مالک باشد موظف است با پرداخت کامل حق کسب و پیشه ملک را تصرف نماید در غیر این صورت مستاجر می تواند برای انتقال از دادگاه مجوز بگیرد اگر دادگاه با احراز شرایط اقدام به صدور مجوز کند مستاجر می تواند با گرفتن کامل حق کسب و پیشه آن را به هر کسی انتقال دهد. ماده ۱۹ قانون ۵۶ شرایط و مقرراتی را برای انتقال منافع عین مستاجره قرار داده که در صورت انتقال برابر شرایط موجر یا منتقل الیه ملزم به پرداخت تمام حق کسب و پیشه است بدون رعایت این شرایط مستاجر یا متصرف مستحق نصف حق کسب و پیشه خواهد بود. در مورد تخلفات دیگر مثل تغییر شغل عدم پرداخت اجاره بها تعدی و تفریط… چرا کل حق کسب و پیشه ساقط میشود ولی در این مورد نصف حق کسب و پیشه ساقط می شود.در مواقعی که انتقال به طور کامل صورت گرفته منتقل الیه با پرداخت تمام حق کسب و پیشه عین مستاجره را تصرف کرده نصف حق کسب به او پرداخت میشود و با توجه به رویه عرفی و عملی رایج در جامعه انتقال با سند عادی و سند رسمی معتبر بوده است در نتیجه نظ اکثریت به انصاف و عدالت نزدیکتر بوده.


ارسال نظر

آزاده صبوری / وکیل پایه یک دادگستری
10 دی 1398