مقدمه
در دهههای اخیر، تحولات رسانهای و ظهور رسانههای اجتماعی باعث دگرگونیهایی در سبک زندگی افراد شده است. با ورود این ابزارها به حریم اشخاص، بُعدی جدید از چالشهای حقوقی پدید آمده که در گذشته موضوعیتی نداشته است. امروزه، یک «پست اینستاگرامی» یا «استوری تلگرامی یا اینستاگرامی» میتواند در کسری از ثانیه آبروی فردی را در معرض دید و داوری هزاران نفر قرار دهد. این تحولات، حقوقدانان و قانونگذاران را با این پرسش بنیادین روبهرو میسازد که چه مرزهایی باید میان آزادی بیان و حفظ حیثیت در فضای مجازی ترسیم شود؛ بهویژه زمانی که این مرزها در دل یک رابطه متلاطم و در حال زوال شکل میگیرند.
در این میان، تأثیر رسانههای اجتماعی بر مناسبات خانوادگی، بهویژه در شرایط بحرانی مانند طلاق، حضانت فرزندان و اختلافات زناشویی، موضوعی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. انتشار تصاویر، ویدئوها یا مطالب شخصی مربوط به زندگی مشترک، تهدید حیثیتی و نقض حریم خصوصی طرفین را در پی دارد.
این مقاله بر آن است تا با تحلیل معیارهای حقوقی این پدیده، از منظر قواعد مسئولیت مدنی، اصول حاکم بر حریم خصوصی و رویه قضایی موجود به تبیین چالشها و تواناییهای نظام حقوقی ایران در این زمینه بپردازد. چالشی که در تقاطع اخلاق، قانون و فناوری قرار گرفته و مستلزم بازنگری و تدقیق در مفاهیم سنتی از حیثیت و حقوق فردی است.
مبانی حقوقی استناد به دادههای فضای مجازی در دعاوی خانوادگی
نظام حقوقی ایران در مواجهه با ادله الکترونیکی و دیجیتال، در حال گذار و تطور است. در همین راستا در برخی از قوانین جزایی و مدنی، بهصورت پراکنده به حمایت از حیثیت و حریم خصوصی افراد پرداخته شده است. از جمله، ماده 648 قانون مجازات اسلامی ( بخش تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده) در خصوص افشای غیرقانونی اسرار شخصی افراد توسط کسانی که به مناسبت شغل یا حرفه خود محرم اسرار میشوند و مواد 16 و 17 قانون جرایم رایانهای، ناظر بر تعرض به دادههای خصوصی بوده و چنین اقداماتی را ممنوع و قابل تعقیب کیفری دانسته است. افزون بر این، مطابق اصل 22 قانون اساسی، حیثیت اشخاص از تعرض مصون است. همچنین، ماده 1 قانون مسئولیت مدنی، لطمه به حیثیت و شهرت افراد را قابل جبران میداند. در کنار این مواد، قانون مجازات اسلامی(بخش تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده) نیز در موادی مانند 697 (افتراء) و 698 (نشر اکاذیب) به حمایت کیفری از حیثیت پرداخته است. اما پرسش اینجاست که آیا این قوانین سنتی، توان پاسخگویی به چالشهای حیثیتی در شبکههای اجتماعی، بهویژه در دعاوی خانوادگی را دارند؟
مطابق ماده 1258 قانون مدنی، ادله اثبات دعوا منحصر در اقرار، سند، شهادت، امارات و سوگند است. اما در رویه و فرآیند رسیدگی، دادگاهها ناگزیر از پذیرش اسناد و دادههایی مانند پرینت پیامک، تصاویر از مکالمات واتساپی یا پستهای اینستاگرامی بهعنوان ابزار اثباتی هستند. عدم تصریح قانونی در مشروعیت یا عدم مشروعیت این ادله، موجب صدور آرای بعضاً متعارض در رویه قضایی شده است.
مصادیق تأثیر رسانههای اجتماعی بر دعاوی خانوادگی
در رویه عملی، شبکههای اجتماعی نقش فزایندهای در شکلگیری، تشدید یا جهتدهی به دعاوی خانوادگی ایفا کردهاند. مهمترین این مصادیق عبارتاند از:
1. اثبات خیانت یا روابط نامشروع:
تصاویر و پیامهای موجود در شبکههای اجتماعی، میتوانند بهعنوان قرائن قوی بر وجود رابطهای خارج از چارچوب ازدواج قانونی مورد استناد قرار گیرند. این نوع دادهها، نقش مهمی در اقناع وجدان قاضی ایفا میکنند یا دستکم در شکلگیری امارات قضایی مؤثر هستند.
2. اثبات وضعیت مالی زوج:
انتشار مکرر محتوایی دال بر زندگی تجملی یا رفاه اقتصادی، میتواند در روند تعیین میزان نفقه، مطالبه مهریه یا اجرتالمثل توسط زوجه مؤثر واقع شود. چنین مستنداتی، گاه در تعارض با ادعای عدم تمکن مالی زوج قرار گرفته و در تحلیل قاضی مؤثر واقع میشوند.
3. سلب حضانت به دلیل عدم صلاحیت والد
مستنداتی نظیر استعمال مواد مخدر، معاشرت با افراد ناباب یا رفتارهای مغایر با مصلحت طفل که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته میشوند، میتوانند موجبات عدم صلاحیت والد برای حضانت را فراهم آورند.
4. اثبات بزههای تعزیری چون توهین، تهدید یا نشر اکاذیب:
پیامهای خصوصی یا پستهای عمومی ممکن است بهعنوان ادله اثبات بزههای تعزیری از قبیل توهین، تهدید و نشر اکاذیب مورد استناد قرار گیرند.این موارد نهتنها در بُعد کیفری، بلکه در اثبات عسر و حرج نیز قابل استناد هستند.
چالش تعارض میان حریم خصوصی و ادله اثبات دعوا
یکی از مهمترین تعارضات در این زمینه، تزاحم میان حریم خصوصی و لزوم ارائه ادله برای اثبات دعوا است. حال این پرسش مطرح است که آیا زوجه میتواند بدون رضایت زوج، به محتوای چت خصوصی او استناد کرده و آن را در فرآیند دادرسی ارائه دهد؟
در نظام حقوقی ایران، اصول و مقررات متعددی بر حمایت از حیثیت، آبرو و حریم خصوصی افراد وجود دارد. بااینحال، در حوزه فضای مجازی، با خلأها و ابهاماتی مواجهیم. از جمله این خلأها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- فقدان تعریف روشن از «نقض حیثیت در فضای مجازی».
- نبود ضمانت اجرای خاص برای تعارض در بستر خانواده.
-ابهام در تشخیص مرزهای بین بیان حقیقت و توهین.
همچنین، نبود نهادهای تخصصی برای رسیدگی به این دعاوی، موجب اطاله دادرسی و سردرگمی اصحاب دعوا شده است.
رویکرد رویه قضایی ایران نسبت به ادله فضای مجازی
مطالعه آراء و رویههای موجود در محاکم خانواده نشان میدهد که دادگاهها، دادههایی نظیر چتهای واتساپی، پیامکها، تصاویر و اسکرینشاتها را عموماً در زمره قرائن تلقی میکنند نه ادله مستقل.
در بسیاری موارد، برای پذیرش چنین مستنداتی، ارائه ادلهای مانند شهادت شهود یا گزارش کارشناسی از پلیس فتا بهعنوان مکمل ضروری است.
برای نمونه، در رأی صادره یکی از شعبات دادگاه خانواده تهران، تصاویر اینستاگرامی زوجه که دلالت بر رابطهای نامشروع داشت، مبنای صدور حکم طلاق به درخواست زوج قرار گرفت.
بااینحال، نبود رویه واحد و بعضاً تفسیر متفاوت از مفهوم «حیثیت» و «نقض حریم خصوصی» باعث میشود که تصمیمات قضایی دارای انسجام لازم نباشند. بهویژه در مواردی که یکی از زوجین، در مقام اثبات خیانت یا سوءرفتار، اقدام به انتشار اطلاعات شخصی میکند، دادگاهها گاه میان حفظ ادله و رعایت حریم خصوصی دچار تعارض میشوند.
الزامات تقنینی و سیاستگذاریهای پیشنهادی
با توجه به نوپایی ادله دیجیتال در فرآیند دادرسی و خلأهای محسوس در نظام حقوقی ایران نسبت به پذیرش و ارزیابی این نوع از ادله، استفاده از تدابیر تقنینی و سیاستگذاریهای زیر ضروری است:
1. تصویب مقررات صریح در خصوص نحوه پذیرش، ارزیابی و حجیت ادله دیجیتال.
2. تقویت نقش پلیس فتا بهعنوان مرجع تخصصی تشخیص اصالت و اعتبار دادههای الکترونیکی.
3. گسترش فرهنگ حقوقی عمومی درباره الزامات قانونی و اخلاقی استفاده از رسانههای اجتماعی.
4. برگزاری دورههای آموزشی تخصصی برای وکلا، قضات و کارشناسان رسمی دادگستری در زمینه تحلیل و ارزیابی ادله دیجیتال.
نتیجه
رسانههای اجتماعی، در صورت بهرهبرداری ناصحیح، میتوانند به ابزاری در جهت تخریب حیثیت، تغییر حریم خصوصی و فروپاشی اعتماد در نهاد خانواده تبدیل شوند. در پرتو مباحث مطروحه، به وضوح روشن است که تأثیر رسانههایی اجتماعی بر حیثیت و حقوق فردی در دعاوی خانواده، واجد ترکیب پیچیدهای است که تفسیری از تحولات فناورانه، ارزشهای اخلاقی و حقوقی را میطلبد. دادههای دیجیتال، گرچه به تدریج جایگاه خود را بهعنوان ابزاری برای اثبات فرآیند قضایی تثبیت کردهاند، اما چالشهایی مانند خلأهای قانونی، تعارض با اصول حاکم بر حریم خصوصی و نبود وحدت رویه قضایی در پذیرش و ارزیابی این نوع ادله، همچنان بهطور جدی پابرجاست.
در نظام حقوقی ایران، تلاشهایی برای پذیرش این نوع ادله صورت گرفته، ولی فقدان ضوابط روشن و وحدترویه قضایی در تعیین حدود مشروعیت استناد به اطلاعات فضای مجازی، نهتنها حقوق امنیت اصحاب دعوا را به مخاطره انداخته، بلکه در مواردی خدشه به کرامت انسانی و حیثیتی افراد ایجاد میکند. از این رو، لازم است قانونگذار با تصویب مقرراتی شفاف و تخصصی در خصوص ادله دیجیتال، ضمن حفظ توازن میان اثبات حق و صیانت از حریم خصوصی، مسیر قضاوت را برای دادگاهها روشنتر و منسجمتر سازد.
فاطمه دهقان