شروط ضمن عقد

نکته  1: سلب حق

در عقد بیعی،علی فروشنده،مریم خریدار است و مبیع،ماشین است.علی(فروشنده)می گوید؛ماشین را فروختم 500میلیون تومان،به شرط این که؛اگر مریم جان قصد فروش آن را داشتی،یا به برادرم جواد و یا به خود من بفروشی.در این جا؛علی سلب حق نکرده است بلکه؛بیع را نابود کرده است.علی گفت؛حق فروش نداری مگر به جواد.این جزیی کردن نیست،بلکه؛تخصیص به اکثر زده است و یعنی مریم جان شما اصلا این حق را نخواهید داشت.اما حق فروش داری،مگر به جواد.اینجا،سلب حق جزیی شد و سلب حق درست است.

نکته  2:معنای سلب حق جزیی

سلب حق جزیی،2 معنا دارد؛1.یا برای آن مدت بگذارید.

2.یا یک مصداق از آن را کم کنید.به عبارت دیگر؛در شروط،اصل بر این است که؛طرف حق دارد و در شروط تخصیص به اکثر نداریم. 2ماه کم کنید اگر می خواهید این حق را نداشته باشد.

نکته  3:فرمول ها برای سلب حق

 مثال؛علی(فروشنده)،مریم(خریدار)موضوع (بیع)،مبیع(ماشین)

علی می گوید؛ماشینم را فروختم 500میلیون تومان،مریم جان،شما حق ترهین نداری.علی در این جا؛یک حق را سلب کرد و آن نداشتن حق ترهین است.سلب حق خاص است اما مدت ندارد.جزیی نیست و همین طور؛شرط باطل و مبطل نیست.

فرمول 1:اگر ما حق های اساسی،انگیزه ی اصلی مشتری که داشتن حق فروش است،مثلا؛داشتن حق رهن،خوشحال کننده است اما انگیزه ی اصلی مشتری است،این هایی که؛فرعی اند را بدون مدت سلب کنید،فقط باطل است،زیرا؛نامشروع است.خلاف قانون است،طبق ماده ی 959 قانون مدنی،سلب حق نباید عام و کلی باشد،جزیی و خاص باشد،خلاف قانون است و فقط شرط باطل است.

اگر می خواهید،آثار اصلی را جا به جا کنید،مدت متعارف بگذارید.به عنوان مثال؛من علی،وکالت میدهم به مریم،وکالت بلاعزل،که در این ماشین هر دخل و تصرفی میخواهی انجام بده،تصرفات حقوقی در ماشین.مریم نیز،خوشحال می شود.در اینجا؛وکالت در مقام بیع انجام شده است.حال،مریم خانم شب میتواند این ماشین را به خواهرش بفروشد.شما باید از سردفتر بخواهید برایتان بنویسد؛(سلب حق انجام عمل توسط موکل)

هنوز در این جا مشکل وجود دارد.(مدت ندارد).مثلا؛مریم خانم حق فروش ماشین را به مدت 30 سال ندارد.حالا درست شد.یک مورد دیگر نیز،که باسد در این مثال سلب شود؛هرنوع عمل مغایر نیز،از علی سلب شود.مثلا؛10سال،20سال،مدت بگذارید.(مدت متعارف+تخصیص به اکثر نگذارید.)به گونه ای جزیی کنید که تخصیص به اکثر نشود.

نکته  4:سلب حق در معاملات

مثال؛فرض کنید ماده ی 3 موضوع معامله در قرارداد عبارت است از؛پژوی 206 اس دی وی 9 مدل 98 به شماره ی شاسی....با توابع.....

یک وقت هست من همین مشخصات رو میگذارم داخل شروط،داخل شرط صفت.مشتری بر بایعد شرط کرد که پژوی مورد معامله،پژوی سفید باشد.کدام درست است؟این رو بگذارم داخل اوصاف موردمعامله؟این ماده رو یا داخل شروط؟هر دوی این ها درست است.فرقی ندارد داخل موضوع معامله باشد یا شروط.فرقشان در چه چیز است؟شما اوصاف موردمعامله را میتوانید در ماده ی مربوط به موضوع معامله بنویسید،میتوانید در شروط بنویسید.اما یک فرقی در ضمانت اجرا وجود دارد.هنگامی که این ماده را در شروط مینویسید؛اگر محقق نشود،شما چه حقی دارید؟فقط حق فسخ.الزام در شرط صفت وجود ندارد. اما اگر در موضوع معامله باشد،206 سفید برای من آورده اید،اس دی اما ای دادبیداد،این آن نیست!مدل 98 نیست.در این جا چه حقی پیش می اید؟حق حبس.هنگامی که این مشخصات را نداشته باشد یعنی؛تحویل نداده ای و به منزله ی عدم تحویل است.پس من حق حبس دارم و پول را تازمانی که ماشین به من تحویل ندهی،نمیدهم.اینجا؛الزام هم میتوانم بخواهم تا این که ماشین با این مشخصات به من تحویل بدهی.اگر بدانم الزام هم ممکن نیست و تحویل نمی دهی؛میتوانم حق فسخ خود را اعلام کنم.اگر پوال را داده بودید،حق حبس وجود نداشت.

نکته  5:حق های قانونی

اگر موضوع معامله را طرف مقابل به شما تحویل داد اما فاقد آن اوصاف بود،شما به سمت عدم تحویل،حق حبس بروید،اما اگر در شروط بود و شرط صفت رعایت نشده بود،تنها حق حبس شما،فسخ است.حال این که کدام بهتر است؟این حق را در داخل شروط بگذاریم و یا در داخل موضوع معامله؟بستگی دارد برای چی قرارداد منعقد می شود.یک زمانی هست،برای کسی قرارداد را می نویسید که این حق حبس و الزام برایش منفعت دارد.یک زمانی هسنت حق فسخ برای بهتر است اما هر دو این ها درست است،اما آثارشان متفاوت است.اگر بایع هستید باید این را داخل موضوع معامله ببرید زیرا؛مشتری دیرتر حق حبس دارد.

ادامه دارد....























ارسال نظر

ملیکا شهبازی،کارشناس حقوق
11 اردیبهشت 1402